منوي اصلي
موضوعات وبلاگ
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

اگر از سرهایمان کوه ها بسازند هرگز در کتاب های تاریخ نخواهند خواند "خامنه ای" تنها ماند... ------------------------------------ امام خامنه ای (مدظله العالی) : ای جوانان و ای بسیجیان عزیز ، در هر جای کشور که هستید ، این بصیرت را روز به روز افزایش دهید .
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 76
بازدید هفته : 139
بازدید ماه : 1883
بازدید کل : 107087
تعداد مطالب : 735
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

روزشمار محرم عاشورا ساعت فلش مذهبی سوره قرآن مهدویت امام زمان (عج)
روزشمار فاطمیه
دعای فرج اوقات شرعی ذکر روزهای هفته ذکر روزهای هفته آیه قرآن پخش زنده حرم حدیث موضوعی
پیج رنک گوگل
دعای فرج
زیارت عاشورا
ابر برچسب ها


[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]

پژوهشی در مبانی فقهی حجاب (قسمت ششم) 14.نخستین جمله‏اى که حکم ویژه‏اى را براى خانمها بیان مى‏کند «لایبدین زینتهن الا ماظهر منها» است که براى روشن شدن آن، باید به چند نکته توجه کرد: الف. مراد از زینت، نمى‏تواند دستبند، گردنبند، النگو و... باشد; زیرا نمایان آنها وقتى که از بدن جدا باشند، هیچ اشکالى ندارد. در مثل، زن وقت وضو دستبند خود را در آورد و جایى بگذارد که مردان آن را ببینند، یا طلاى خود را براى تعمیر به طلاساز بدهد و... هیچ گناهى انجام نداده است. بنابراین، به احتمال قوى، مراد از واژه «زینت‏» در آیه شریفه، جاى زینت است; یعنى گردن، دست، گوش و مانند اینها. ب. گفتن «زینت‏» و اراده کردن مکان زینت، مجاز است و به علاقه حال و محل، چنین مجازگویى، مجاز شمرده شده است. فلسفه آوردن مجاز به جاى حقیقت، افزون بر تخفیف لفظ، مبالغه و تاکید است. (45) ج. شاید سربسته گفتن: «الا ما ظهر» و روشن نکردن حد و مرز آن، براى واگذار کردن این امور به عرف باشد. در مثل «ماظهر» براى خانمى که هیزم جمع مى‏کند و از صحرا مى‏آورد، با «ماظهر» براى خانمى که لب جوى به شستن لباس مشغول است، یا خانمى که پشت میز اداره به رتق و فتق امور و پاسخ‏گویى مشغول است، یا خانمى که در آزمایشگاه، به ساماندهى وسایل مى‏پردازد، فرق دارد. دو گروه نخست، باید مقدارى آستین را بالا بزنند، ولى دو گروه دوم، به بیش از انگشتان دست، نیاز ندارند. به هر حال، بخشهایى از دست، پا و صورت که عرف حکم به پوشیدن آنها نمى‏کند، یا ضرورت اقتضا مى‏کند که پوشیده نشود، از استثناءها به شمار مى‏روند. برابر حدیثى که از عایشه نقل شده، پیامبر(ص) به اندازه یک قبضه (در حدود 8 سانتى‏متر) بالاتر از کف دست را استثناء کرده است. (46) ولى همان گونه که گذشت این حد معین کردن نمى‏تواند براى همگان باشد، این حد بر فرض صحیح بودن سند براى زن رخت‏شوى و مانند اوست. د. فعل «لایبدین‏» صیغه ششم از فعل مضارع «یبدى‏» ( ظاهر مى‏کند. نمایان مى‏سازد) است و در حال رفع، نصب و جزم در ظاهر فرقى نمى‏کند. بنابراین مى‏تواند، نهى، نفى، یا عطف به «یغضضن‏» و در پاسخ شرط مقدر باشد. به هر حال، آیه شریفه، یا از نمایاندن زینت‏باز مى‏دارد، یا روش زنان مؤمن را در ننمایاندن زینت، بیان مى‏کند، یا تسلیم بى‏چون و چراى پیامبر(ص) بودن را یادآور مى‏شود. در هر صورت، اگر در موردى قسمتى از بدن، یا زینت، شک شد که آیا از استثناست، یا مستثنى منه; در مثل دو عرف با هم ناسازگارى کردند و یا ضرورت و عرف با هم نساختند، یا در درستى خبرى که دال بر گستره استثناء است، شک شد، استثنا بودن آن قسمت از بدن، ثابت نیست. بنابراین، از ذیل «الا ما ظهر» خارج مى‏شود و «لایبدین‏» آن را در بر مى‏گیرد. خلاصه این که: در جایى که شک مى‏کنیم آیا از استثناهاست، تا پوشش آن لازم نباشد، یا از استثناها نیست، اصل این است که از استثناها نیست و پوشش آن لازم. این اصل در جاهایى که شک را مى‏یابد، کاربرد بسیار دارد. ه. واژه «زینتهن‏» براى بیان این نکته نیست که اگر خانمى زینت ندارد، تا آن را نمایان سازد مجاز است‏سروگردن و دست‏وپا و... را براى نامحرمان نمایان سازد. بلکه بیان‏گر محدوده حجاب است; ولى حدومرز آن را به گونه‏اى باز مى‏شناساند که در خود داراى انعطاف باشد. همان‏گونه که روش قرآن و دین، در روشن کردن حد و مرز گزاره‏ها و احکام، چنین است که بازشناسى موضوع را به عرف، و یا خود مکلف وا مى‏گذارد. و در این گونه موردها، راه را بر سخت‏گیریها مى‏بندد در مثل مى‏گوید: بیمار روزه خود را بگشاید; اما بیمار کیست؟ ساکت است. و. روایات در بیان مراد «ماظهر» گوناگونند: دسته‏اى «وجه و کفین‏» (صورت و دو دست تا مچ) را مى‏گویند و دسته‏اى «قدمین دو کف پا، تا مچ) را نیز مى‏افزایند. (47) شاید آنچه را که روایات بیان کرده‏اند، قدر متیقن باشد; زیرا آیه قرآن از بیان «وجه و کفین‏» ناتوان نبوده است. بیان مستثنى و مستثنى‏منه، به صورتى کلى، براى بیان مطلبى عام‏تر و مفیدتر بوده است. از این روى در پاره‏اى از روایات، روایت نقل شده از عائشه (49) نیز، مى‏تواند مؤید استثناى جاى النگو باشد. شاید روا بودن نگاه به سر زنان اهل تهامه، اهل سواد، علوج، زن دیوانه و... در همین راستا باشد. ز. شمارى از مفسران، گفته‏اند: زینت‏بر دو گونه است: ظاهرى و باطنى. جمله «الا ما ظهر منها» در صدد بیان زینتهاى ظاهرى است. اینان، سپس در مصداقها و نمونه‏هاى آن اختلاف کرده‏اند. ابن‏مسعود، زینت ظاهرى را لباس و ینت‏باطنى را گوشواره، النگو و خلخال دانسته است. ابن‏عباس گفته است: زینت ظاهرى، سورمه، انگشتر، گونه‏ها و حناى دست است. قتاده، تنها سورمه، النگو و انگشتر را گفته و شمارى دیگر، زینت ظاهرى را وجه و کفین دانسته و شمارى صورت و سرانگشتان و گروهى دیگر کف دست و سرانگشتان را گفته‏اند. (50) این دیدگاههاى گوناگون و پراکنده بیان‏گر این نکته است که شارع مرز روشنى را بیان نکرده و هیچ یک از دیدگاهها براى انسان لزوم پیروى نمى‏آورد. و نمى‏توان گفت: بى‏گمان حداقل استثنا شده است. زیرا حداقل، همان قول ابن‏مسعود است که زینت ظاهرى را لباس دانسته است. در حالى که بى‏گمان، زنان، پیش از نازل شدن این آیه پوشیه نمى‏زده و دستکش به دست نمى‏کرده‏اند و پس از نازل شدن آیه هم، چنین بوده است. پس، بى‏گمان آشکار بودن دستها تا مچ و چهره، اشکالى نداشته و پوشیدن کف پاها تا مچ نیز، رسم نبوده است. بنابراین، برابر این دیدگاهها نیز، باید «الا ماظهرمنها» را به عرف واگذاریم و سخن اینان را بر فهم آنان از عرف زمان خودشان حمل کنیم. 15. دومین جمله‏اى که حکم ویژه‏اى را براى بانوان بیان مى‏کند: «ولیضربن بخمرهن على جیوبهن.» از این جمله که مى‏فرماید: روسریهاى خود را برگریبان خود بیندازید، ظاهر مى‏شود که پیش از نازل شدن آیه شریفه، روسریها را زیرگلو گره نمى‏زده‏اند و گریبان و سینه‏هاى آنان، پیدا بوده است. روایتى که پیش از این در شان نزول آیه، بیان شد (51) ، تایید کننده همین نکته است. بنابراین، وقتى که پیش از نازل شدن آیه، زیرگلو، گوشها و مقدارى از سینه، پیدا بوده است، بى‏گمان، دستها، پاها و چهره ظاهر بوده زیرا هیچ مرسوم نیست که در جامعه‏اى و در سرزمینى زنان دستها و پاها را بپوشانند; ولى سینه و گردن را باز بگذارند. 16. این جمله از آیه شریفه، تایید کننده نکته‏اى است که از جمله پیش استفاده کردیم و آن این که: باید لباس عرف آن زمان را وا رسید و آن را معیار قرار داد، سپس شارع هر جا را درست نمى‏داند، اعلام کند و حکم و نظر جدید خود را بیان بفرماید. اگر نادرستى موردى را اعلام نکرد، باید از عرف پیروى کرد. 17. از این بخش از آیه شریفه، واجب بودن پوشاندن زیر چانه، درخور استفاده نیست; زیرا نه از آیه این مطلب بر مى‏آید و نه انداختن روسرى بر روى سینه و گره زدن در زیر گلو، تمامى زیرچانه را فرا مى‏گیرد. پیش از این بیان شد که استثناى کف و وجهین، مصداقى از ماظهر است، نه تمام آن، بنابراین، نباید بحث کرد که آیا زیرچانه از صورت است، یا نیست و نباید بحث کرد که «وجه‏» زیر چانه را در بر مى‏گیرد یا خیر؟ بلکه باید بررسى کرد آیا شارع که خواسته عرف را رد کند و بر نپوشاندن گریبان، بر زنان خرده گیردو یا خواسته به پوشاندن گریبان و سینه امر کند، آیا امرش شامل زیرچانه مى‏شود، یا خیر؟ اگر امر شارع، زیرچانه را در برگرفت، پیروى واجب است و اگر در بر نگرفت، زیرچانه، به همان اباحه اولى، که عرف مردم مدینه داشته‏اند، باقى مى‏ماند; مگر این که دلیل دیگرى وجود داشته باشد که بعد بحث مى‏کنیم. 18. در بخش دیگر آیه شریفه که مى‏فرماید: «لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن... او نسائهن، او ما ملکت...» نکته‏اى که به چشم مى‏خورد، وجه تکرار «ولایبدین زینتهن‏» است که یادآور شده‏اند: یادآورى آن درباره نخست، براى بیان رخصتها به اعتبار منظور بوده و درباره دوم، براى بیان ناظر بوده است. (52) یعنى دربار نخست‏بر آن است که این نکته را بیان کند: زن، وظیفه دارد، زینت‏خود را بپوشاند، مگر آنچه که از باب ضرورت، که عرف آن را بایسته مى‏داند، بیرون مى‏ماند; مانند: دست و چهره. اما دربار دوم «لایبدین زینتهن‏» در صدد بیان این است که شمارى از مردان، مى‏توانند به زینتهاى زن بنگرند و لازم نیست که زن، زینتهاى خود را از آنان بپوشاند. پیش از این، یادآور شدیم که مراد از زینت، جاهاى زینت است که دست‏بالا، دستها تا نصف آرنج، پاها تا مچ، گردن و گلو، گوشها، گریبان و شاید موهاى سر را دربر بگیرد اما بى‏گمان، کمر، شکم، سینه و رانها، از جاهاى زینت‏به شمار نمى‏روند. این اعضا بر همان حال نخستین خود مى‏مانند که زنان به طور معمول، اینها را مى‏پوشانده‏اند. بنابراین، زن باید آنها را بپوشاند و خویشاوند محرم حق نگاه به آن اعضاء را ندارند. بنابراین آنچه که از این جا و آن جا شنیده مى‏شود: به غیر از عورت، مردان محرم به هر جاى زن مى‏توانند بنگرند سخنى است نادرست و بى‏بنیاد و ناسازگار با آیه شریفه مورد بحث. البته این پندار از فتواى فقیهان سرچشمه گرفته که در این باره سخن خواهیم گفت. 19. این که بر شوهر رواست که به همه جاى زن خویش بنگرد و زن هم چنین حقى را درباره شوهر خود دارد و... مطلبى است که از آیات دیگرى استفاده مى‏شود، مانند: «نساءکم حرث لکم فاتوا حرثکم انى شئتم.» همسران شما، کشتزارهاى شمایند، هر جا که خواستید بر کشتزار خود درآیید. یا«قد افلح المؤمنون الذین... والذین لفروجهم حافظون الا على ازواجهم او ما ملکت ایمانهم، فانهم غیر ملومین.» (53) مؤمنان، رستگار شدند آنان که... و آنان که فرجهاى خود را نگاهبانى مى‏کنند، مگر بر همسران یا کنیزان ملکى که هیچ نکوهشى بر آنان نیست. بنابراین، این که شمارى پنداشته‏اند چون: در آیه شریفه از شوهر نام برده شده «الا لبعولتهن‏» و شوهر مى‏تواند به تمامى بدن همسر خود نگاه کند، سپس دسته‏هاى یازده‏گانه دیگرى را بر شوهر عطف کرده، چنین استفاده مى‏شود که این یازده گروه هم مى‏توانند به همه جاى بدن خانمى که با آنها محرم است، نگاه کنند، مگر این‏که دلیلى بر خلاف اقامه شود، مانند: حرام بودن نگریستن به عورت غیر و حرام بودن نگاه شهوت‏آلود و... پندارى بیش نیست و سخنى است‏بى‏مبنا و بى‏دلیل که با کم‏ترین درنگ، نادرستى آن روشن مى‏شود. ادامه دارد//در قسمت هفتم


برچسب ها :

پژوهشی در مبانی فقهی حجاب (قسمت پنجم) در این بررسى، بیش‏تر، سعى بر این است که واژگان آیه مورد دقت قرار گیرند و از روایتها و شان‏نزولها، تنها به عنوان یارى دهنده استفاده شود. نکته‏هایى که از این دو آیه شریفه: (30 و 31 سوره نور) مى‏شود فهمید: 1. واژه «غض‏»، به معناى کاستى است: «واغضض من صوتک‏» یعنى صداى خود را فرو بکاه. «ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله‏» یعنى آنان نزد رسول خدا صداى خود را پایین بیاورند. بنابراین «یغضون من ابصارهم‏»، یعنى از نگاههاى خود مى‏کاهند. در آیه شریفه: (آیه 30 سوره نور) که خداوند مى‏فرماید: «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم‏» فعل «یغضوا» مجزوم است; زیرا جمله شرطى در تقدیر است: «قل للمؤمنین: غضوا من ابصارهم فانک ان تقل لهم، یغضوا.» به مؤمنان بگو: دیدگان خود را فرو نهند که اگر تو به آنان بگویى دیدگان خود را فرو خواهند کاست. «یغضضن‏» در آیه شریفه 31 سوره نور نیز مجزوم است; زیرا عطف شده بر «یغضوا» و در آن نیز فعل امر در تقدیر است. 2. حذف جمله شرط در «یغضوا» و «یغضضن‏» دلالت مى‏کند که مردان مؤمن و زنان مؤمنه، همین که از دستورهاى خداوند آگاهى یافتند، بى‏درنگ به آنها جامه عمل در مى‏پوشانند و در برابر دستورهاى رسول خدا، بى‏چون و چرا گردن مى‏نهند. به گونه‏اى که کلام نیازى به آوردن جمله شرط ندارد. بنابراین، باید جمله شرطى در تقدیر گرفت، تا توجیه نحوى براى حذف «نون‏» در «یغضوا» باشد. ذکر نشدن جمله شرط نیز، بى‏گمان، دلیلى داشته که همان سربه فرمان بودن مردم در برابر امر خدا و رسول خدا باشد. 3. متعلق فعل «یغضوا» و «یغضضن‏» محذوف است و در آیه از آن نشانه و اثرى نیست. بنابراین، از آیه روشن نمى‏شود که دیدگان را از چه چیز باید فرو کاست. شاید حذف متعلق به جهت روشنى آن باشد. یعنى چشم را از آنچه نظر کردن به آن حرام است، فرو بندید. اما چه چیزهایى نگاه کردن به آنها حرام است و ناروا، روشن نیست و آیه در این باب، بیانى ندارد. 4. جمع آمدن «مؤمنین‏»، «یغضوا»، «ابصارهم‏» و همچنین «مؤمنات‏»، «یغضضن‏» و «ابصارهن‏» بیانگر این نکته است که هرکس باید چشم خود را فرو کاهد مانند: «خذوا اسلحتکم‏» هر کس اسلحه خود را بردارد و «فاغسلوا وجوهکم‏» هر کسى صورت خود را بشوید. بنابراین، آیه شریفه در مقام بیان حکم تک‏تک اشخاص و افراد جامعه است و درصدد بیان حکم مسؤولان و سرپرستان جامعه و امر به معروف‏کنندگان جامعه نیست. حال اگر کسى وظیفه شخصى خود را انجام نداد، چه باید کرد؟ از این آیه، حکمش روشن نیست. 5. در شان نزول آیه نخست از قول امام باقر(ع) آمده است: «استقبل شاب من الانصار امراة بالمدینه و کان النساء یتقنعن خلف آذانهن فنظر الیها وهى مقبلة فلما جازت نظر الیها ودخل فى زقاق قد سماه ببنى فلان فجعل ینظر خلفها واعترض عظم فى الحائط او زجاجة فشق وجهه فلما مضت المراة نظر فاذا الدماء تسیل على صدره وثوبه فقال والله لآتین رسول الله(ص) ولاخبرنه قال: فاتاه. فلما رآه رسول الله(ص) قال له: ما هذا؟ فاخبره فهبط جبرئیل(ع) بهذا الآیة: قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکى لهم ان الله خبیبما یصنعون.» (43) در مدینه، جوانى از انصار، با خانمى روبه رو شد. زنان در آن زمان، مقنعه‏ها را پشت گوشها مى‏انداختند. جوان نگاه را به آن خانم دوخت و او همچنان به راه خود ادامه مى‏داد. هنگامى که زن از برابر وى رد شد، باز به زن نگاه مى‏کرد و را ه خود را ادامه مى‏داد. تا داخل کوچه‏اى شد که حضرت نام کوچه را ذکر کرد و همچنان که به پشت‏سر نگاه مى‏کرد، استخوان، یا شیشه‏اى که در دیوار بود، صورت وى را درید. هنگامى که زن از جلو چشمش ناپدید شد، به خود آمد، دید خون بر لباس و سینه‏اش، جریان دارد. پیش خود گفت: به خدا سوگند، نزد رسول خدا(ص) مى‏روم و او را از واقعه مى‏آگاهانم. هنگامى که نزد پیامبر(ص) آمد و حضرت او را به آن حالت دید، فرمود: این چه حالتى است؟ جوان داستان را براى حضرت باز گفت: آن‏گاه جبرئیل(ع) بر پیامبر نازل شد با این آیه شریفه: اى رسول ما، به مؤمنان بگو: چشمهاى خود را فرو نهند و عورتهاى خود را حفظ کنند. آن براى ایشان بهتر است. همانا، خداوند به آنچه انجام مى‏دهند، آگاه است. 6. از شان نزول و همچنین از آیه «قل للمؤمنات‏» بر مى‏آید که زنان مدینه سر و بدن خویش را مى‏پوشانده‏اند، ولى بخشهایى از سروسینه خود را نمى‏پوشانده‏اند. بنابراین، آیه، درباره آن قسمتهایى که پوشیده نمى‏شده، دستورهایى داده است. 7. آمدن واژگانى چون: «المؤمنین‏» و «المؤمنات‏» به جاى «الذین آمنوا» نشانگر این است که این احکام براى کسانى است که به حمل شایع، مصداق مؤمن هستند. بنابراین، روى سخن با غیر مسلمانان و مسلمانان ناپاى‏بند نیست. شان نزول نیز، این نکته را تایید مى‏کند; زیرا جوان انصارى، همین که نگاهش به زن افتاد و دل در گرو وى‏گذاشت و در اثر آن صورتش مجروح شد، با همان سروروى خونین، خود را به پیامبر(ص) رساند و آن حضرت را از واقعه با خبر ساخت. اگر او فرد منحرف و ناپاى‏بند و هوسباز و آلوده چشم مى‏بود، باید کار نارواى خود را ادامه مى‏داد، تا دیگران پیامبر(ص) را با خبر سازند. شاید بتوان نتیجه گرفت که غیر مسلمانان و مسلمانان شناسنامه‏اى و ناپاى‏بند، که در روایات نگاه به سر و روى آنها بى‏اشکال دانسته شده است، از همان ابتدا، مکلف به پاره‏اى از دستورها نیستند و این دستورها براى رسیدن انسان خواستار کمال، به کمال انسانیت و دور شدن از حیوان صفتى است. 8. تکرار کردن «قل‏» و جداسازى بین دو آیه، آوردن واژگان: «المؤمنین‏» و «المؤمنات‏» با دو صیغه مذکر و مؤنث و همچنین واژگان: «یغضوا»، «یغضضن‏» و... نشان مى‏دهد که زن و مرد هر یک احکام ویژه به خود را دارند و از حکم یکى، نمى‏توان حکم دیگرى را فهمید. 9. پیش‏تر اعلام کردن حکم نگاه و پوشش مردان، شاید افزون بر تغلیب، که همیشه در زبان عرب، مذکر را بر مؤنث پیش مى‏دارند، به این جهت‏باشد که حکم مردان کوتاه است و در یکى دو جمله در خور بیان است، ولى حکم پوشش و حجاب زنان، نیاز به شرح فراوان داشته است; به گونه‏اى که حجم ظاهر آیه حجاب زنان، کم‏وبیش، پنج‏برابر حجم آیه پوشش مردان است. 10. آمدن حرف «من‏» تبعیضیه در جمله «یغضوا من ابصارهم‏» و «یغضضن من ابصارهن‏» و نیامدن آن در جمله «یحفظوا فروجهم‏» و... شاید بیانگر این نکته باشد که «فرج‏» هیچ محدوده مجازى ندارد که در آن حفظ واجب نباشد; ولى براى دیدن و نگاه، محدوده مجاز نیز وجود دارد. 11. على‏بن ابراهیم در تفسیر خود، روایتى از محمدبن مسلم، از حضرت صادق(ع) نقل مى‏کند که فرمود: «کل آیة فى القرآن فى ذکر الفروج فهى من الزنا الا هذه الآیه فانها من النظر فلایحل لرجل مؤمن ان ینظر الى فرج اخیه ولایحل للمراة ان تنظر الى فرج اختها.» (44) هر جا در قرآن بحث فرج مطرح شده است، مراد حفظ از زناست، مگر این آیه، که مراد حفظ از نگاه است. پس بر مرد مؤمن حلال نیست نگاه به فرج برادر خود و بر زن حلال نیست که نگاه کند به فرج خواهر خود. در تفسیر روح‏المعانى، همین مطلب به ابن‏زید و ابى‏العالیه، نسبت داده شده است; ولى صاحب روح‏المعانى، این برداشت را نمى‏پذیرد و حفظ فرج را در تمامى آیات، به یک معنى مى‏داند و یادآور مى‏شود: این گونه تفصیل، دلیلى ندارد. صاحب تفسیر روح‏المعانى، اگر به جمله‏هاى پیشین و پسین آیه و به شان نزول توجه مى‏کرد، بر وى روشن مى‏شد که آن تفصیل، تفصیل درستى است. وقتى صدر آیه، درباره چشم پوشى از نگاه باشد، و ذیل آیه، درباره نمایان نساختن زینت و از سویى، شان نزول درباره نگاه باشد، مى‏توان حفظ فرج را در آیه ویژه حفظ از نگاه دانست. بنابراین در تفسیر آیات و روایات و بیان واژگان آنها، نباید تنها به اشتراکهاى واژگانى تکیه کرد، بلکه سیاق آیه نیز بسیار اهمیت دارد. روشن است که پیدا کردن واژگان همانند از معجم المفهرس و مانند آن و تلاش براى هم معنى جلوه دادن آیات نازل شده در شرایط گوناگون و... کارى است غیر محققانه. 12. نگاه کردن به زنان، گرچه رفتارى است که نفس انسان، بدان سوى گرایش دارد آن را به مصلحت‏خود مى‏داند، ولى پاک‏دامنى و پاک چشمى براى انسان، مصلحت‏بیش‏ترى دارد; از این روى، قرآن مى‏فرماید: «ذلک ازکى لهم‏». 13. گاهى، انسانها، دچار خودفریبى مى‏شوند و با توجیه‏ها و به بهانه‏هایى، گناه را براى خود روا، یا واجب مى‏شمارند. از این روى، خداوند در قرآن، با جمله: «ان الله خبیر بما یصنعون‏» به همگان هشدار مى‏دهد که خداوند، رفتارها و کردارها را، همان‏گونه که هست مى‏بیند و به آنها آگاهى دارد. ادامه در قسمت ششم


برچسب ها :

پژوهشی در مبانی فقهی حجاب (قسمت چهارم) احمد عابدینی روایتهایى که واژه «جلبابا» در آنها آمده بیش‏تر این‏گونه‏اند: «فلیتخذ للفقر جلبابا»، یا «للفاقة جلبابا» که در تمامى موردها، مى‏توان جلباب را به معناى پرده گرفت: پرده فقر، پرده ذلت، پرده شب، پرده حیاء. پرده هم تمامى بدن را مى‏پوشاند. با این معنى براى «جلباب‏» روایتها جایگاه خود را از لحاظ معنى، خوب پیدا مى‏کنند. 2. روایاتى نیز وجود دارد که «جلباب‏» بى‏گمان در آنها به معناى لباس سرتاسرى نیست; در مثل راوى مى‏گوید به حضرت امام صادق(ع) وارد شدم و از نزد همسران خود پیش ما آمد «و لیس علیه جلباب‏». (31) روشن است که در این جا، مراد لباس سرتاسرى و چادر نبوده، بلکه شاید مراد عبا باشد و دشداشه(پیراهن عربى). در روایت دیگرى آمده که حضرت صادق(ع) در وصف عذاب گروهى فرمود: «لیقطع لهن جلباب من نار ودرع من نار.» (32) به قرینه درع، «جلباب‏» نمى‏تواند لباس سرتاسرى باشد وگرنه واژه «درع‏» بى فایده مى‏شد. نکته شایان توجه این که روایاتى که در آنها «جلباب‏» به معناى پرده و لباس سرتاسرى است، به طور معمول، از رسول خدا(ص) و على(ع) وایت‏شده; ولى روایاتى که در آنها «جلباب‏»، به معناى دشداشه، یا لباس کوتاه است، از امام صادق(ع) روایت‏شده است. بنابراین مى‏توان گفت: مراد از «جلباب‏» در آیه شریفه، چادر و لباس سرتاسرى است; ولى در زمانهاى بعدى، به لباس گشادى که بیش‏تر بدن را در خود مى‏گیرد و مى‏پوشاند نیز، جلباب مى‏گفته‏اند و کم‏کم به هر دو معنى گسترش یافته است. خلاصه: واژه جلباب، به معناى چادر و همانند آن است، نه به معناى روسرى و پوشیه. در این جا باید به این نکته توجه داشت که چادر، به طور معمول، جلو بسته نیست. بنابراین، چادر سر کردن، با بازبودن و آشکار بودن جلوى سر و صورت و گوشها، منافاتى نداشته است. به قرینه این که سوره حشر، پیش از سوره نور نازل شده، معلوم مى‏شود که این آیه در صدد تحدید حجاب و نمایاندن حد و مرز براى آن نبوده است; بلکه بر آن بوده نشانه‏اى براى زنان آزاده و پاکدامن برنهد و مى‏خواسته با این امتیاز و امتیاز قلمداد کردن آن، کارى کند که بانوان با شوق، پذیراى حجاب شوند. و شاید این‏گونه نشانه‏گذارى و جداسازى صف پاکدامنان از ناپاک‏دامنان و یا آزادگان از کنیزکان، باخواست‏خود زنان صورت گرفته باشد. به این بیان، چون مورد اذیت و آزار اراذل و اوباش قرار مى‏گرفتند، گاه وبى‏گاه، به پیامبر(ص) شکوه مى‏کرده و خواستار راه چاره‏اى بوده‏اند که خداوند این راه‏چاره را براى آنان مطرح کرده است. شاهد بر این، آیه بعدى است که با لحن شدیدى منافقان و آزاردهندگان به زنان پاکدامن را تهدید مى‏کند و مى‏فرماید: «لئن لم‏ینته المنافقون والذین فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدینة لنغرینک بهم ثم لایجاورنک فیها الا قلیلا.» (33) [پس از این] اگر منافقان و آنان که در دلهاشان مرض و ناپاکى است و هم آنان که شایعه مى‏افکنند [دست از این زشت‏کارى برندارند] تو را علیه آنان برانگیزیم; تا پس از اندک زمانى در مدینه در جوار تو، زیست نتوانند کرد. روشن است که منافقان و بیمار دلان کارشکنیهاى گوناگون مى‏کردند. گاهى به آزار و اذیت زنان مى‏پرداختند، گاهى شایعه‏هایى درباره شکست مسلمانان، در بین مردم مى‏پراکندند. هر زمان براى کار خود بهانه و عذر مى‏آوردند; در مثل هنگامى که به آزار زنان دست مى‏یازیدند، مى‏گفتند: فکر کردیم کنیز است و... خداوند، در مرحله نخست، نشانه‏اى براى بازشناسى کنیز از آزاد، نهاد و سپس به منافقان هشدار داد: پس از قرار دادن نشانه، دیگر هیچ توجیهى براى آزار آزاد زن مسلمانان ندارند. یدنین «یدنین‏» از «ادناء» به معناى نزدیک‏کردن، گرفته شده است; ولى در این آیه‏شریفه، به معناى آویختن است. التفسیر الکاشف، «یدنین‏» را به معناى «یسدلن‏» (34) آویزان مى‏کنند و المیزان، آن را به معناى «یتسترن‏» (35) مى‏پوشانند، گرفته است. در تفسیر روح‏المعانى آمده است: «الادناء التقریب یقال ادنانى اى قربنى وضمن معنى الارخاء، او السدل ولذا عدى بعلى.» (36) ادناء، به معناى نزدیک کردن است. گفته مى‏شود: ادنانى; یعنى مرا نزدیک کرد و معناى آویزان و رها کردن را هم در بر دارد; از این روى با «على‏» آمده است. سپس در ادامه معناى دیگرى براى «یدنین‏» آورده شده است; ولى به نظر مى‏رسد اختلاف در معناى «یدنین‏» ناشى از اختلاف در معناى «جلباب‏» باشد. به هر حال، اگر «جلباب‏» به معناى چادر باشد، «یدنین‏» به معناى آویختن و رها کردن است. «من‏» در «من جلابیبهن‏» تبعیض است و زمخشرى در کشاف، دو احتمال در این باره یادآور شده است: 1. هرگاه از منزل بیرون مى‏روند، بعضى از چادرهاى خود را بر سر بیندازند; یعنى در هر نوبت، یکى از چادرهاى خود را برسر کنند و از منزل خارج شوند. 2. هرگاه از منزل بیرون مى‏روند، بخشى از چادرشان را بر سر بیندازند. (37) به نظر مى‏رسد احتمال دوم درست‏باشد; یعنى هر زن، قسمتى از چادر خود را بر سر بیندازد و این معنى، با همانندهاى آن در قرآن نیز سازگار است: «ولیاخذوا اسلحتهم‏» هرکس اسلحه خود را برگیرد. «فاغسلوا وجوهکم‏» هرکس صورت خود را بشوید. و نیز با واقعیت تاریخى آن زمان که مردم در فقر و تنگدستى به سر مى‏بردند، بیش‏تر سازگار است; زیرا دور مى‏نماند که در آن زمانها که اصحاب صفه، در فقر شدیدى مى‏زیستند و لباس و مسکن نداشتند، زنان مسلمان، چادرهاى گوناگون داشته باشند و آیه شریفه ضمن تایید بفرماید: یکى از چادرها را بر سر کنید. از آنچه گفته شد و ترتب نزولها و شان نزولها، به دست مى‏آید که سوره احزاب، پیش از سوره نور نازل شده است. و نکته دیگرى که روشن مى‏شود، این که بخش نخست آیه، مقدمه‏اى است‏براى بخش دوم; یعنى پوشیدن چادر، مقدمه‏اى است‏براى شناخته شدن; تا آزار نبینند و ولگردان بر گرد آنان نگردند. نه این که تکلیفى الزامى و شرعى براى زنان باشد; زیرا آن تکلیف، سپسها و در برهه‏اى دیگر، هنگام نازل شدن سوره نور (آیه 30) بیان شده است و در نتیجه مى‏توان گفت: جلباب مطرح شده در این آیه حقى است که خداوند براى زنانى که نمى‏خواهند مورد آزار و اذیت ولگردان قرار بگیرند، قرار داده است; نه این که وادار کردنى در کار باشد. براى روشن شدن بیش‏تر مساله مثالى مى‏زنیم: هرگاه، شخصى، چه زن و چه مرد، در منزل خود باشد، منزل، مکان امن و پناهگاه اوست و کسى حق هیچ‏گونه دست‏اندازى به حقوق او را ندارد و کسى حق ندارد به جاى امن و پناهگاه وى تجاوز کند. اگر کسى از پشت‏بام، بالاى درخت، یا روزنه‏اى و... به داخل منزل کسى بنگرد و یا شنود و دوربین مخفى بگذارد، به حریم خانه دست انداخته و صاحب خانه، حق دارد با او برخورد کند و حتى چشمان او را نابینا سازد و یا به قتل برساند. در احادیث گوناگون وارد شده است: «ایما رجل اطلع على قوم فى دارهم لینظر الى عوراتهم فرموه ففقؤوه عینیه، او جرحوه فلا دیة له.» (38) هر آن که بر خانه گروهى بنگرد و از اسرار آنان آگاه شود و آنان به سوى وى تیراندازى کردند و نابینا شد و یا بر وى زخمى وارد کردند، دیه‏اى برایش نیست. در حدیث دیگر آمده است: «شخصى از سوراخهاى حجره‏هاى رسول خدا(ص) به درون آن مى‏نگریست. پیامبر اکرم(ص) با تیرى که در دست اشت‏به سوى او آمد، تا چشمانش را کورکند مرد فرار کرد. پیامبر(ص) فرمود: اى خبیث! سوگند به خدا اگر ایستاده بودى چشمانت را کور مى‏کردم.» (39) ولى اگر در خانه‏اى گشوده بود و زنى برهنه در برابر در نشسته بود و دیگران به او نگاه کردند، چشمهایشان نابینا نمى‏شود و بیننده را تجاوزگر به حریم دیگران نمى‏دانند (گرچه تماشا کننده، کار حرامى انجام داشته است); زیرا آن زن، با گشودن در، و نشستن روبه‏روى آن، خود، حریم خانه خود را شکسته است. حال از این آیه روشن مى‏شود که خداوند به زنان صالح و مؤمن، ارفاق کرده و به آنان امتیاز داده که اجازه داده است که حریم خود را به همراه خود ببرند. یعنى اگر «جلباب‏» و پرده‏اى بین خود و محیط خارج پدید آورند، این پرده، حریم آنان خواهد بود و کسى حق ندارد به این حریم دست‏یازد و با کسى که این حرکت زشت را انجام داد، مى‏توان، برخورد کرد. ولى اگر کسى چنین حریمى را براى خود قرار نداد و مورد اذیت و آزار دیگران قرار گرفت و نگاه‏ها به او دوخته شد و سخنان ناشایستى درباره او به کار گرفته شد، نمى‏تواند ادعاى دست‏اندازى به حریم خود را مطرح کند; زیرا خود، حریمى براى خود قرار نداده است. مرحله چهارم: «قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن ولایبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن على جیوبهن ولایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنى اخوانهن او بنى اخواتهن او نسائهن او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیر اولى الاربة من الرجال او الطفل الذین لم‏یظهروا على عورات النساء ولایضربن بارجلهن لیعلم مایخفین من زینتهن وتوبوا الى الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون.» ا خداوند در این مرحله، به زنان پارسا و مؤمن فرمان مى‏دهد: چشمان خود را از نگاههاى ناروا فرو گیرند، اندام خود را بپوشانند، زینت و آرایش خود را به جز آن جا که ناگزیر آشکار مى‏شود، بر بیگانه آشکار نسازند، سینه و دوش خود را به مقنعه بپوشانند، زینت و جمال را ننمایانند، جز براى محرمهاى سببى و نسبى و یا زنان و کنیزکان و کودکان ناآگاه بر عورت زنان، چنان پا به زمین نکوبند که خلخال و زیورشان بیرون آید و آشکار شود. این مرحله از پوشش، بى‏گمان، پس از آیات سوره احزاب نازل شده است; به چند دلیل: 1. برابر ترتیب نزول سوره‏ها، سوره احزاب، هشتاد و هشتمین، یا هشتاد و نهمین و یا نودمین سوره نازل شده بر رسول خداست; (40) ولى سوره نور نودوششمین تا یک صدودومین سوره نازل شده بر رسول خداست. 2. شان نزولها، یا اسباب‏النزولهایى که براى سوره‏ها، یا پاره‏اى از آیات بیان شده نیز، بیانگر همین نکته‏اند; در مثل در سوره احزاب، پیش از نازل شدن آیات حجاب، سخن از جنگ احزاب و داستان زید و زینب و غزوه بنى‏قریظه بود که همگى در سال پنجم هجرى و آغاز سال ششم رخ داده است. (41) ولى در سوره نور، سخن از داستان افک به میان آمده که مربوط به غزوه بنى‏المصطلق و پس از نازل شدن آیه حجاب بوده است. عایشه مى‏گوید: «رسول خدا، بین زنان خود قرعه کشید و قرعه به نام من در آمد و مرا دنبال خود برد و این رخداد، پس از نزول حجاب بود.» (42) بنابراین آیه 31 سوره نور، بیان چهارمین مرحله از حجاب را بر عهده دارد و چون این مرحله از حجاب، مهم‏ترین مرحله‏است و افزون بر حجاب زنان، امور گوناگون دیگرى نیز بیان کرده، ما به شرح درباره این آیه بحث مى‏کنیم; تا زوایاى مساله به خوبى روشن شود. بنابراین آیه شریفه، با توجه به واژگان و شان نزول و لباس معمول زمان نزول و روایتهایى که درباره بخشهاى گوناگون آیه به ما رسیده است، مورد بررسى قرار مى‏گیرد. ادامه در قسمت پنجم


برچسب ها :

پژوهشی در مبانی فقهی حجاب (قسمت سوم) ج. در مراد از «نسائهن‏» اختلاف است. در مجمع‏البیان، دو قول نقل شده است: 1. مراد زنان هم‏کیش; یعنى زنان مؤمن است، نه زنان یهودى و نصارى; زیرا آنان زنان مؤمن را مى‏بینند و براى شوهران خود وصف مى‏کنند: این قول از ابن‏عباس است. 2. مراد، همه زنان است. (7) از روح‏المعانى نیز دو قول به دست مى‏آید: 1. قول ابن‏عباس; یعنى زنان هم‏کیش. 2. زنان خویشاوند و وابستگان و پیوسته‏هاى به آنان: «وفى البحر: دخل فى «نسائهن‏» «الامهات و الاخوات و سایر القربات و من یتصل بهن من المتصرفات لهن و القائمات بخدمتهن.» (8) مادران، خواهران و دیگر خویشاوندان و زنانى که براى آنان کار مى‏کنند و به خدمت آنان و خدمتگزار آنان هستند، داخل در «نسائهن‏»اند. سومین مرحله: «یا ایها النبى قل لازواجک و بناتک ونساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن، ذلک ادنى ان یعرفن فلایؤذین وکان الله غفورا رحیما.» (9) اى پیامبر! به همسران و دختران خود و زنان مؤمن بگو: چادرهاى خود را بردوش گیرند. این نزدیک‏تر است، براى این که شناخته و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند و خدا آمرزنده مهربان است. تاکنون روشن شد که همسران پیامبر مى‏باید خود را در پس پرده نگه دارند و تنها با خویشان نسبى و زنان مؤمن و بردگان مى‏توانند بدون پرده روبه‏رو شوند. از دیگر سو، این وظیفه، شرافت ویژه‏اى نیز بود که شامل زنان پیامبر(ص) شده بود; همان گونه که پیش از این نیز شرافتها و وظیفه‏هاى دیگرى نیز پیدا کرده بودند، از جمله: ام‏المؤمنین: «وازواجه امهاتهم‏» (10) و مساوى نبودن با دیگر زنان مسلمان در کیفر و پاداش، البته به شرط داشتن تقوا: «یا نساء النبى لستن کاحد من النساء ان اتقیتن.» (11) و از جمله وظیفه‏هایى که بر همسران پیامبر مقرر شده، به ناز و کرشمه سخن نگفتن با مردان و پسندیده سخن گفتن: «فلاتخضعن بالقول... وقلن قولا معروفا» و خارج نشدن از خانه: «قرن فى بیوتکن‏» به گونه دوران جاهلى خود را نیاراستن: «لاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولى.» به هر حال، بخشیدن شرافت، بدون قرار دادن وظیفه و تکلیف ویژه نبوده است. حال پس از فرا خواندن «امهات المؤمنین‏» به حجاب که هم شرافت و امتیازى بوده و هم تکلیف و وظیفه‏اى، همین وظیفه را و امتیاز را به دیگر زنان مؤمن نیز بخشیده است; تا آنان از شرافت‏بهره‏مند شوند و قدر و منزلت آنان شناخته شود و جوانان و ولگردان، با آنان برخورد به دور از ادب، و آزار دهنده نداشته باشند و دریابند که اینان زنان با شخصیت و از خاندان شریف و پاک هستند و نباید به هیچ‏روى، آزرده و اذیت‏شوند. از این روى حجاب، جایگاه ویژه‏اى دارد و شرافتى به شمار مى‏آید براى زنان مؤمن. چنین بود که زنان مدینه از این دستور خداوند استقبال کردند و به سرعت مقنعه‏ها و چادرهاى سیاه تهیه کردند و با آنها خود را پوشاندند. ام سلمه مى‏گوید: «لما نزلت هذه الآیه: «یدنین علیهن من جلابیبهن‏» خرج نساء الانصار کان على رؤسهن الغربان من اکسیة سود یلبسنها.» (12) وقتى که آیه شریفه: «خود را با چادرها فروپوشانید» نازل شد، زنان انصار از خانه‏ها خارج شدند، به گونه‏اى که گویا کلاغهاى سیاه بر روى سر آنان نشسته‏اند; به خاطر لباسهاى سیاهى که پوشیده بودند. بمانند همین سخن از عائشه نیز روایت‏شده است. (13) بى‏گمان جنبه شرافتى و حق بودن حجاب از جنبه تکلیفى آن بیش‏تر بوده است; از این روى، در پى اعلام حکم حجاب، وعده بهشت‏براى پیروى کنندگان از این دستور و وعده عذاب براى مخالفان آن، مطرح نشد، بلکه دلیل عقل پسند و عرف پسند آورد: «ذلک ادنى ان یعرفن فلایؤذین.» براى شناخته شدن و اذیت نشدن، این بهتر است. و به همین خاطر که جنبه شرافتى و حق بودن آن بیش‏تر مورد نظر بوده، زنان مدینه، براى جلوه‏گر شدن ابهت و حشمت‏خود، چادر سیاه بر سر افکنده‏اند; با این که پیامبر(ص) نفرموده بود چادر سیاه بر سر افکنند. بویژه این که پارچه سیاه و پوشش سیاه به سبب جذب حرارت خورشید، براى سرزمینى چون شبه جزیره عربستان، مناسب نیست. بنابراین تنها توجیهى که براى این‏گونه لباس وجود دارد، همان ابهت و حشمت پیدا کردن و استفاده کامل از این حق است. تا بدان جا حق و شرافت‏بودن حجاب و چادر، بر تکلیف بودن آن برترى داشته که حتى عمربن خطاب، خلیفه دوم مسلمانان، فکر مى‏کرد: چادر حق است، نه تکلیف; از این روى به کنیزکان اجازه پوشیدن چادر را نمى‏داد: «کان عمربن الخطاب، لایدع فى خلافته امة تقنع ویقول انما القناع للحرائر لکیلا یؤذین.» (14) عمربن خطاب، در زمان زمامداریش، به هیچ‏روى اجازه نمى‏داد که کنیز ان مقنعه بپوشند و مى‏گفت: مقنعه، ویژه زنان آزاد است; تا شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند. انس مى‏گوید: «راى عمر جاریة مقنعة فضربها بدرته وقال القى القناع لاتشبهین بالحرائر.» (15) عمر کنیزى را دید که مقنعه بر سر کرده بود، با تازیانه بر سر او زد و گفت: مقنعه را بر دار و خود را به زنان آزاد همانند نساز. در این فکر، عمر تنها نیست و دیگران نیز این‏چنین برداشتى را از حکم حجاب داشته‏اند. در مثل از ابن‏شهاب پرسیده شد: آیا کنیز ازدواج مى‏کند و سرخود را مى‏پوشاند. وى در پاسخ، آیه شریفه: «یا ایها النبى قل لازواجک...» را تلاوت کرد و گفت: «فنهى الله الاماء ان یتشبهن بالحرائر.» (16) خداوند کنیزان را از این که خود را همانند زنان آزاد درآورند، بازداشته است. نکته: از پرسش و پاسخ روشن مى‏شود که پرسش کننده مى‏دانسته است: کنیز تا شوهر نکرده، حق ندارد چادر سر کند; از این روى حکم کنیز شوهر کرده را مى‏پرسد که آیا کنیز، با ازدواج کردن، به شرف پوشیدن چادر نایل مى‏شود؟ ابن‏شهاب، پاسخ مى‏دهد: کنیزکان، چه ازدواج کنند و چه ازدواج نکنند، از این حق، بهره‏اى نخواهند داشت. نکته مهم: ما اکنون بر آن نیستیم کار عمر را موجه جلوه بدهیم، یا به بوته نقد بگذاریم. همچنین، بر آن نیستیم از روایى و ناروایى برده‏دارى و شبهه‏هایى که در این باب وجود دارد، سخن بگوییم. ادامه در قسمت 4


برچسب ها :

پژوهشی در مبانی فقهی حجاب (قسمت دوم) ترتیب نزول آیات حجاب نخستین مرحله: تا پیش از سال پنجم هجرى، بر زنان مسلمان، واجب نشده بود که حجاب داشته باشند.آنان با همان لباس معمول و مرسوم آن زمان، در جامعه حاضر مى‏شدند،با مردان سخن مى‏گفتند و حتى با آنان بر سر یک سفره مى‏نشستند و از یک ظرف غذا مى‏خوردند;تا این که در سال پنجم هجرى، پس از ازدواج پیامبر(ص) با زینب بنت جحش، خداوند حجاب را بر زنان حضرت قرار داد و به مؤمنان دستور داد، هرگاه از همسران پیامبر(ص) چیزى خواستید، از پشت پرده بخواهید: «واذا سالتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب.» سپس دلیل این دستور را چنین بیان مى‏فرماید: «ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن.» (1) نکته: پیش از نازل شدن آیه حجاب،در همین سوره شریف، آیات دیگرى نازل شده که در آنها، شان همسران پیامبر(ص) در صورت نگهداشت تقواى الهى، از شان دیگر زنان برتر دانسته شده است و به همسران پیامبر(ص) دستور داده شده که از حجره‏ها،مگر براى کارهاى ضرورى،خارج نشوند و با ناز و کرشمه،با مردان سخن نگویند و بسان دوران جاهلیت نخستین، خود را نیارایند: «یا نساء النبى لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض وقلن قولا معروفا. وقرن فى بیوتکن ولا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولى.» (2) دومین مرحله:در پى نازل شدن حکم حجاب درباره همسران رسول‏خدا(ص) و بازداشته شدن مردان از مستقیم سخن گفتن با آنان و دستور به نگاه نکردن به ایشان، که گویا این حکم،همه، حتى پدران، برادران و خویشان همسران رسول‏خدا را در برمى‏گرفت، این پرسشها مطرح شد: آیا پدران همسران رسول‏خدا(ص) از دیدن دختر خود بازداشته شده‏اند؟ آیا برادران همسران رسول‏خدا(ص) حق دیدن خواهران خود را ندارند؟ آیا پسران همسران پیامبر(ص) که از شوى پیشین خود داشتند، دیگر اجازه ندارند مادران خود را ببینند؟ آیا زنان مؤمن،بسان مردان مؤمن باید از پس پرده با همسران پیامبر(ص) سخن بگویند؟ (3) یعنى آیا همان‏گونه که «یا ایها الذین آمنوا» زنان و مردان با ایمان را در بر مى‏گیرد و تنها از باب «تغلیب‏»ضمیرها مذکر آمده است، در «اذا سالتموهن‏»ضمیر مخاطب از باب «تغلیب‏»به صورت مذکر آمده است;ولى در واقع زنان را هم در بر مى‏گیرد و برابر این حکم زنان مؤمن نیز باید از پس پرده با همسران رسول خدا(ص) سخن بگویند; یا خیر، این حکم ویژه مردان است؟ در پى این پرسشهاى گوناگون و شبهه‏ها، این آیه شریفه بر قلب مبارک رسول‏خدا(ص) فرود آمد: «لاجناح علیهن فى آبائهن ولاابنائهن ولااخوانهن ولاابناء اخوانهن ولاابناءاخواتهن ولانسائهن ولاماملکت ایمانهن واتقین‏الله ان الله کان على کل شى‏ء شهیدا.» (4) چند نکته الف.پنج گروه نخست از گروههاى نامبرده شده، همانانى هستند که به محرمان نسبى نامبردارند.بنابراین، حکم حجاب براى زنان پیامبر(ص) بدین منظور نبوده که آنان خود را از تیررس چشم محرمان نسبى به دور نگهدارند.و به دیگر سخن، همسران رسول‏خدا وظیفه ندارند که با محرمان نسبى خود نیز از پس پرده سخن بگویند.آنان، همان‏گونه که پیش از این اجازه داشته‏اند و بر آنان روا بوده بدون حجاب و پرده با محرمان نسبى خود سخن بگویند، اکنون که به همسرى پیامبر(ص) درآمده‏اند نیز مى‏توانند، با محرمان نسبى بى‏پرده سخن بگویند. ب. تکلیف در پس پرده قرار گرفتن، متوجه همسران رسول خداست، نه مردان. و به دیگر سخن، همسران آن حضرت باید خود را در پس پرده نگه بدارند، نه این که مردان وظیفه داشته باشند نگاه نکنند; از این روى، به جاى «لاجناح على آبائهن‏» که کوتاه‏تر و آسان‏تر بود، عبارت: «لاجناح علیهن فى آبائهن‏» آمد، تا نشان دهد آن‏گاه که گناهى هست، آن گناه بر زنان است. در جمله آخر، خداوند خطاب به زنان فرمود: «واتقین الله‏» شما زنان باید تقواى الهى را پیشه کنید و خود را در پس پرده قرار دهید. و نفرمود: «واتقوا الله‏» شما مردان، یا شما مردان و زنان، باید تقواى الهى را پیشه کنید و چشم ندوزید. بنابراین، روایتهایى که برابر آنها رسول خدا(ص) به همسران خود فرمود: از ابن‏مکتوم نابینا روى بگیرند و خود را در پس پرده حجاب نگهدارند، از همین باب است. نه این‏که از آن احادیث‏بتوان تنقیح مناط کرد و دستور کلى به واجب، یا مستحب براى تمامى زنان استفاده کرد; زیرا تنقیح مناط در جایى است که احتمال ویژگى براى مورد وجود نداشته باشد، در حالى که این جا، احتمال ویژه بودن مورد، بسیار قوى است. اکنون براى روشن‏تر شدن بحث، روایات واقعه دیدار ابن‏مکتوم را از پیامبر(ص) بازگو مى‏کنیم: «استاذن ابن‏مکتوم على النبى(ص) و عنده عائشة وحفصة. فقال لهما: قوما فادخلا البیت. فقالتا: انه اعمى. فقال: ان لم‏یرکما فانکما تریانه.» (5) ابن‏مکتوم از محضر پیامبر(ص) اجازه ورود گرفت. این در حالى بود که عائشه و حفصه نزد پیامبر بودند. پیامبر(ص) به آن دو فرمود: برخیزید و داخل اتاق شوید. آن دو گفتند: او نابیناست. حضرت فرمود: اگر او شما را نمى‏بیند، شما او را مى‏بینید. از ام‏سلمه روایت‏شده که گفته است: «کنت عند رسول الله(ص) و عنده میمونة. فاقبل ابن‏ام‏مکتوم. وذلک بعد ان امر بالحجاب. فقال: احتجبا. فقلنا: یارسول الله الیس اعمى لایبصرنا؟ قال: افعمیا وان انتما الستما تبصرانه؟» (6) من و میمونه نزد رسول خدا(ص) بودیم که ابن‏مکتوم وارد شد. این حادثه پس از دستور به حجاب بود. پیامبر(ص) فرمود: در پس پرده حجاب روید. گفتیم: اى رسول خدا! آیا او نابینایى که ما را نبیند، نیست؟ فرمود: آیا شما نیز نابینایید؟ آیا شما او را نمى‏بینید؟ همان‏گونه که پیش از این یادآور شدیم، این روایات، ویژه همسران پیامبر(ص) است و به هیچ روى دیگر زنان مسلمان را در برنمى‏گیرد و تنقیح مناط و سریان دادن حکم به تمامى زنان مسلمان، دلیل مى‏خواهد. ادامه در قسمت سوم


برچسب ها :

پژوهشی در مبانی فقهی حجاب (قسمت اول) از احمد - عابدینی کندوکاو در آیات حجاب، آن هم یک جا و همه سونگرانه، براى اهل نظر و فقه‏پژوهان، مى‏تواند ره‏گشا و پرفایده باشد و آنان را در دستیابى به زوایاى گوناگون این گزاره مهم اجتماعى، رهنمون سازد. کنار هم گذاردن آیات حجاب و درنگ بر روى آنها و توجه به آغاز و پایان نشانه‏هاى پیوسته و ناپیوسته هر یک از آیات، بسیار روشن‏گر خواهد بود و ره‏گشا،که در ضمن بحث،به این نکته اشاره خواهد شد. ابتدا، در روزهاى پایانى سال پنجم هجرى، در جریان ولیمه ازدواج پیامبر(ص) با زینب بنت جحش(همسر طلاق داده شده زیدابن‏حارثه) آیه حجاب همسران پیامبر(ص) بر آن حضرت نازل شد. همه مردان برابر دستور این آیه شریفه مى‏بایست از پس پرده با همسران پیامبر(ص) سخن بگویند. در مرحله دوم، خویشاوندان نسبى از دایره این حکم بیرون شدند و آنان اجازه یافتند با همسران پیامبر(ص) بى‏آن‏که پرده‏اى در بین باشد، سخن بگویند. در مرحله سوم، جلباب (چادر) به عنوان حقى براى همسران و دختران پیامبر(ص) و زنان مؤمن قرار داده شد. در مرحله چهارم، آیات سوره نور احکام حجاب بانوان را روشن ساخت. در مرحله پنجم، اجازه گرفتن براى ورود به محل استراحت‏بانوان محرم، مطرح شد. چند نکته از این بررسى به دست مى‏آید: 1.در نگاه به بانوان محرم و اندازه پوشش آنان در برابر محرمان، بین خویشاوندان نسبى و سببى فرق است;یعنى هیچ‏گاه پوشش مادر نزد فرزند، همانند پوشش مادرزن در نزد داماد نیست. 2. این که گفته مى‏شود محرمان، چه سببى و چه نسبى، مى‏توانند به همه جاى بدن یکدیگر نظر بیفکنند، به جز عورت و شرمگاه، سخنى است‏بى‏دلیل.این بخش از بحث مقدارى به درازا کشید که چاره‏اى نبود;زیرا فقیهان روزگار ما، آن‏گونه که از حاشیه‏هاى عروة‏الوثقى برمى‏آید، همه،برخلاف این نظر دارند;از این روى بایسته بود که دلیلهاى این مساله بیش‏تر به بوته بررسى گذاشته شود. 3.روایات رسیده از معصومان در این موضوع،سخن جدیدى،غیر از آنچه از آیه‏هاى حجاب فهمیده مى‏شود، بیان نکرده‏اند. 4.از ملاکها و معیارهاى به دست آمده از بحث و کندوکاو در آیات شریف، در گزاره‏هاى جدید و مسائل نوپیدا بهره بردیم و آنها را به گونه استدلالى، شرح دادیم.در مثل فرق بین عکس و صاحب عکس و فیلم شخص و خود شخص بیان شده است. ادامه در قسمت 2


برچسب ها :

چهل حدیث در مورد حجاب زن و مرد 1- امام على علیه السّلام فرموده اند : پوشیده و محفوظ داشتن زن مایه آسایش بیشتر و دوام زیبایى اوست . غرر الحکم(5820) 2- امام صادق علیه السلام می فرمایند: حجاب زن برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر می باشد. ( المستدرک، ج5) 3- امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:«با پوشش و حجابی که برای همسرانت قرار می‌دهی، چشم آنان را از هوس و حرام بازمی‌داری، چرا که حجاب برای آنها ثبات بیشتری به ارمغان می آورد. از خروج بی‌حساب و بی‌رویه زنان جلوگیری کن، زیرا مفاسدی دارد؛ و اگر می‌توانی، کاری کن که همسرانت غیر از تو را نشناسند و با مردان رفت و آمد نداشته باشند 4- حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که: روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود:« چرا از او رو می‌گیری، او که تو را نمی‌بیند؟» فاطمه عرض کرد:« او مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مرا که حس می‌کند 5- رسول خدا(ص) از حضرت جبرئیل(ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله. (یکی از آنجاهایی که فرشتگان می‌خندند) زمانی است که زن بی‌حجابی و بدحجابی می‌میرد، و بستگان او را در قبر می‌گذارند و روی آن زن را با خشت و خاک می‌پوشانند تا بدنش دیده نشود. فرشتگان می‌خندند و می‌گویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک می‌کرد و به گناه می‌انداخت(پدر و برادر و شوهرش و...از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می‌پوشانند. 6- در یک روز بارانی حضرت علی(علیه‌السلام) با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در بقیع بودند که زنی سوار بر الاغ از آن‌جا عبور می‌کرد. ناگهان پای الاغ در چاله‌ای فرو رفت و زن از بالای آن به زیر افتاد. رسول خدا به سرعت روی خود را برگرداند. حاضران به رسول خدا گفتند این زن شلوار به تن دارد. حضرت سه بار فرمود: خداوند زنان شلوار پوش را رحمت کند. سپس فرمودند: ای مردم! شلوار را به عنوان پوشش برگزینید؛ چرا که از پوشاننده‌ترین لباس‌های شماست‌. و به‌وسیله‌ی آن از زنان خود به هنگام خروج آنان از منزل محافظت کنید. (البته باید توجه داشت که پیامبر، شلوار را به عنوان مکمل پوشش مطرح کردند، نه جایگزین پوشش!) 7- پیامبر فرموده اند:خدا مردانی را که شبیه زن می‏شوند و زنانی را که خود را شبیه مرد قرارمی‏دهند ، نفرین کرده است. 8- رسول خدا(ص) فرمودند:سه گروه، هرگز داخل بهشت نمی‌شوند :1- زنی که خود را درلباس وحرکات وامور دیگر شبیه مرد سازد و... 9- امام علی علیه السلام می فرماید: بهترین لباس ؛ لباسی است که تو را از خدا به خود مشغول نسازد. 10- در حدیث قدسی آمده است :به بندگانم بگوئیدبه لباس دشمنانم در نیایند و خود را شبیه دشمنان من نکنند که در این صورت آنها هم دشمنان من خواهند بود 11- پیامبر می فرمایند:خداوند شما را از عریان شدن نهی کرده است پس شرم کنید از فرشتگانی که همراه شما هستند همان گرامیانی که از شما جدا نمی شوند مگر هنگام قضای حاجت و خلوت کردن با همسر 12- از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرسیدند: آیا در تنهایی می‌توانیم کشف عورت کنیم؟ حضرت جواب دادند: خداوند بیش از مردم سزاوار است که از او شرم شود.( سنن ابن ماجه ) 13- رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله)فرمودند: خداوند شما را از عریان شدن بازداشته است؛(بحار الانوار ج. 56) لذا از عریان شدن بپرهیزید.( سنن الترمذی ) 14- حضرت علی(علیه‌السلام) می فرمایند: وقتی کسی عریان شود، شیطان به او نظر می‌اندازد و در او طمع می کند؛ پس خود را بپوشانید.( تهذیب ) 15- پیامبر سه بار فرمود :خدایا ! زنان شلوار پوش را بیامرز . اى مردم ! شلوار بپوشید که شلوار پوشاننده ترین جامه‌‏هاى شماست و زنان خود را در موقعى که بیرون مى‏آیند با شلوار حفظ کنید 16- پیامبر فرمود: صیانت زن او را شادابتر و زیبایى‏اش را پایدارتر مى‏کند 17- پیامبر فرمود: غذائی بخور که خود می پسندی ولی لباسی بپوش که مردم می پسندند 18- در روایت است که برای پیامبر چند قواره پارچه آوردند پیامبر قواره ای را به یکی از یاران خود داد و به او فرمود که این را دو قسمت کن: قسمتی را برای خود جامه کن و قسمت دیگر آن را به همسرت بده تا برای خود روسری کند. بعد به وی فرمود: به همسرت بگو برای این پارچه آستری فراهم کند تا بدن وی از زیر آن نمایان نباشد.( سنن أبی داود، ج 2) 19- رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: هلاکت زنان امت من در دو چیز است: «طلا و لباس نازک‌‌».( شیخ مفید، امالی). 20- حضرت علی(ع) فرمودند: بر شما باد بر پوشیدن لباس ضخیم؛ چرا که هرکس لباسش نازک باشد، دینش نازک است. 21- اسماء دختر ابوبکر و خواهر عایشه به خانه پیغمبراکرم(ص) آمد درحالی که جامه‌های نازک و بدن نما پوشیده بود.رسول اکرم(ص)روی خویشرا ازوی برگرداند و فرمود:ای اسماء همین که زن به حد بلوغ رسید سزاوار نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر ازمچ دست به پایین و صورتش(الدرالمنثورج 5) 22- رسول خدا(ص) وضعیت دوران ما را از قبل پیش ‌بینی می‌کنند: در آخر امت من، مرد نماهایی هستند که سوار بر وسایل نقلیه خود، بر در مساجد پیاده می‌شوند. زنان اینان، پوشیده‌هایی برهنه‌اند که موهایشان برآمده است. این‌ها زنان نفرین‌شده‌اند.( المحاسن، ج1) 23- رسول خدا(ص) می‌فرماید: برای زن جایز نیست مچ پایش را برای مرد نامحرم آشکار سازد و اگر مرتکب چنین عملی شد اول اینکه: خداوند سبحان همیشه او را لعنت می‌کند. دوم اینکه: دچار خشم و غضب خداوند بزرگ می‌شود. سوم اینکه: فرشتگان الهی هم او را لعنت می‌کنند. چهارم: عذاب دردناکی برای او در روز قیامت آماده شده است.هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت ایمان دارد زینتش را برای غیر شوهرش آشکار نمی‌کند و همچنین موی سر و مچ پای خود را نمایان نمی‌سازد و هر زنی که این کارها را برای غیرشوهرش انجام دهد دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسیت به خود خشمگین کرده است. 24- رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند:1- زر و زیور خود را در منظر و دیدگاه غیرشوهر مگذار و در غیاب شوهر خود را خوشبو مکن و مچ پا را نشان مده اگر چنین کنید دینتان را تباه و خدا را به خشم آورده اید. 25- پیامبر اکرم(ص)زنان را از پوشیدن لباس‌های توجه برانگیز بر حذر می‌داشتند. 26- امام صادق(ع) به یکی ازخواهران محمدبن ابی‌عمیر فرمود : وقتی که به دیدار برادرت رفتی لباسهای رنگارنگ و تحریک‌آمیز برتن نکن. 27- رسول حق (ص) به حولا فرمود :روسرى خود را که جلب نظر مى کند نشان مده اگر چنین کنی دینتان را تباه و خدا را به خشم آورده ای. 28- امام رضا (ع):هر کس لباس بپوشد تا مباهات و جلوه گری کند خدا رحمتش را از او باز می دارد .(همراه با نماز) 29- پیامبر فرمود: لباسی بپوش که انگشت نمای مردم نشوی و عزت واحترامت هم محفوظ بماند. 30- فضیل بن یسار می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم که آیا ساعد های زن از قسمتهائی است که باید از غیر محارم بپوشاند ؟ فرمود بلی و آنچه زیر روسری قرار می گیرد باید پوشیده شود همچنین از محل دستبند به بالا باید پوشیده شود . (کافی جلد 5 ) 31- نمایان ساختن تمام بدن برای زوج رواست و سر و گردن را می توان در برابر پسر و برادر آشکار کرد، اما در برابر نا محرم باید از چهار پوشش استفاده کرد: پیراهن (درع)، روسری (خمار)، پوششی وسیع تر از روسری که بر روی سینه می افتد (جلباب) و چادر (ازار).(مجمع البحرین). 32- عایشه می گوید: دختر عبدالله بن طفیل که برادر مادری من بود در حالی که زینت کرده بود به خانه ام آمد. در همان هنگام پیامبر(صلی الله علیه وآله)نیز وارد شد و هنگامی که او را دید از او روی برگرداند. عایشه گفت یا رسول الله این دختر، بردار زاده من و خردسال است! پس پیامبر فرمود: هنگامی که زن به دوران عادت ماهانه رسید بر او جایز نیست که جز روی خود موضع دیگری را نمایان کند.( جامع البیان، ج 9) 33- امام صادق(ع) می‌فرمودند:«سزاوار نیست زن مسلمانی، لباسی بپوشد که بدن وی را نمی‌پوشاند» 34- عبداللّه‏ بن‏عباس، مفسّر و شاگرد سرشناس امیرالمؤمنین علی(ع) گفته است:زن (باید) مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.»( مجمع البیان، ج7) 35- از حدیث امام باقر استفاده می‌شود که محارم زن مانند برادر، پدر و ... حق ندارند به همه جای زن بنگرند و زن نیز نباید بگذارد پایین‌تر از جای گردنبد و بالاتر از مچ دست آشکار گردد. چنین نیست که زن نزد محرمها، هر لباسی بپوشد و با هر آرایشی بیرون آید واندام خود را بنمایاند. 36- یکی از اصحاب پیامبر می‌گوید روزی نشسته بودم و لباسم کنار رفت و ران پایم پیدا شد. پیامبر که در حال عبور بودند، به من گفتند: ران خود را بپوشان که جزء عورت است.( مسند احمد )(قابل توجه برخی آقایان) 37- حضرت موسی(علیه‌السلام) آن‌قدر بر پوشیدگی خود محافظت می‌کرد که مردم می‌پنداشتند وی بیماری جسمانی دارد. رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) درباره‌ی او می‌فرمود: همانا موسی مردی باحیا و پوشیده بود که به دلیل حیایش، هیچ نقطه از بدن وی دیده نشد و لذا هنگامی که می‌خواست وارد آب شود تا بدنش وارد آب نمی‌شد، لباس خود را بیرون نمی‌آورد؛ در حالی که بنی‌اسرائیل حیا نمی‌کردند و در برابر هم برای شستشو برهنه می‌شدند و به یکدیگر نگاه می‌کردند. 38- پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم هرگاه می‌خواستند غسل کنند، کسی به‌وسیله‌ی پرده ایشان را مستور می‌ساخت. 39- امام صادق(علیه‌السلام) پوشیدگی شدید لقمان را از علل حکیم شدن وی می‌دانند. (قابل توجه کسانی که می گویند پوشش فقط برای زن است) 40- پیامبر روزی یکی از کارگران خود را دید که در فضای باز غسل می‌کند. به وی فرمود: نمی‌بینم از خدایت شرم کرده باشی! مزدت را بگیر ما نیازی به تو نداریم.( المصنف )


برچسب ها :

تأملی در علل و عوامل گستاخی و بی‌پروایی در جامعه
 
آقایان! کجای کارید؟!
 
 
هم‌اینک فضاحت و افسارگسیختگی، لاابالی گری و شهوت انگیزی به حدّی است که سخن از کار فرهنگی به شوخی و هزل شبیه تر است تا راه علاج و درمان!...

به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله، مدیرمسئول هفته‌نامه یالثارات الحسین(ع) در سرمقاله هفته‌نامه یالثارات نوشت:

«آیـا بـه دنبـال بـازگـرداندن فرهـنـگ و روش دوران جاهلیت هستند؟!»۱

«کسانی که به احکام الهی حکم نکنند(و تن ندهند) کافرانند ... ظالم و ستمکار و تجاوزگرند ... از حدود انسانی و الهی خارج شده و فاسقانند.»۲

یکی از ویژگی‌های بارز سکولاریسم، عرفی کردن و فروکاستن احکام دین به نفع مدرنیته و به عبارت دیگر عقب راندن دین از حوزه‌های زندگی بشر به نفع هوا و هوس و تمایلات شیطانی و کفرآمیز است.

از این مقال، سخن مشخصاً در حوزه عفت و حیا و شکل مسخ شده آن یعنی عریانی، جلوه‌گری، کام‌انگیزی و کام فروشی‌های نامشروع است و ضروری است ذکر مقدماتی چند:

۱-خدایی که در دین اسلام مطرح است، چنان خدایی نیست که انسان و جهان را خلق کرده و رفته باشد سراغ کارش توی بالابالاهای آسمان‌ها و احیاناً اگر کسی با او خرده فرمایشی داشت و گفت«وای خدا جونم» اگر دلش خواست و میلش کشید سرکی بکشد و تکانی به خود بدهد: خدای اسلام، هم خالق است و هم ربّ و مربّی و مراقب و مرتّباً در کار عالم است(کل یوم هو فی شأن). اگر انسان احساس قدرت و اختیاری می‌کند، دلیل بیکارگی و برکنار بودن خدا نیست. خداوند در ابتدای آفرینش امانتی به او عرضه کرد، که آسمان‌ها و کوه‌های عظیم و سر به فلک کشیده،‌از تحمل بار آن درماندند و از ترس عظمت آن بارِ امانت پا پس کشیدند، اما انسان این بار را به دوش کشید و باید با اختیار و آزاد باشد و در پایان عمر این جهانی و آغاز حیات دیگر در قبال مسئولیت به دوش کشیدن این بار امانت پاسخگو باشد.

«آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند!»۳

خدایی که در دعای عرفه چنین معرفی می‌شود: «چگونه ممکن است تو غایب باشی درحالی‌که (پیوسته)نگهبان و مراقب و حاضری»۴

۲-با توجه به این واقعیت که صاحبِ کار خودش بالا سرِ کار حاضر و ناظر و مدیر و مدبّر است، کسانی را که به جای کارِ درست و مسئولانه، کار‌خرابی می‌کنند کافر، ظالم و فاسق می‌نامد.

کافرند چون بر خلاف حکم خدا عمل و بلکه ستیز می‌کنند.۵ ظالمند چون به حقوق انسان‌های دیگر تجاوز می‌کنند و خود را به نفهمی می‌زنند. فاسقند چون از حدود الهی و انسانی خارج شده اند.

با این بیان نیازی به توضیح واضحات نیست، که بی‌حیایی و بی‌عفتی زنان در جامعه دینی یکی از بارزترین نمونه‌های چنین مواردی است که خدا آن‌ را توصیف کرده است. و اگر در بیان پیامبرِ رحمت،‌انسان بی‌حیا، عیناً همان انسان بی دین معرفی می‌شود،۶ نه کمتر و نه بیشتر! دلیل آن پیشاپیش از سخن خداوند آشکار شده است.

انسانی که خود را از چشم پروردگارش می‌اندازد، خودش می‌ماند و کیفر و پیامد کارهای زشت و تجاوزکارانه اش و دیگر خبری از مهر و عطوفت و دستگیری«خدا جونم» نخواهد بود!

شوربختانه عذاب و کیفر بی‌حیایی و بی‌عفتی، سندش دو قبضه است و مو هم لای درز آن نمی‌رود. هم قرآن و رسول‌الله(ص) از آن خبر دادند و هم پیامبر رحمت در سفر معراج آن عذاب‌ها و کیفر‌های هولناک را بعینه دید و سپس برای علی و فاطمه سلام الله علیهما بازگو کرد و اکنون به دست من و شما رسیده است.۷

لازم به ذکر است این آتش و عذاب، چیزی نیست که از جای دیگری آمده باشد و گریبان بی‌عفتان را گرفته باشد، همانند الاغی که بار بر پشت آن می‌نهند؛ بلکه بروز و ظهور و آشکار شدن همان فجایعی است که اینان در جامعه به‌وجود آوردند، اما در اثر مستی هوا و هوس و اطاعت شیطان از دیدن آن کور بودند. به‌همین دلیل خداوند در وقت کیفر می‌فرماید:«این کیفر، همان چیزی است که شما انجام می‌دادید و خدا هرگز به بندگان ظلم نمی‌کند.»۸

***

پس از ذکر مقدّمه اینک جمع‌بندی مقال:

الف- همانگونه که از کلام روشنگرِ الهی هویداست، بی‌حیایی و بی عفتی هم اینک آتش است و جهنمِ سوزان و هلاکت‌بار.

و آنان که دل و دیده به زنگار گناه نیالوده‌اند، در همین دنیا واقعیت مسئله را می‌بینند.
بی‌جهت نیست که شهیدان بسیاری در وصایای خود به همه ما سفارش مؤکّد بر امر حیا و عفت و حجاب داشتند. زیرا رزمنده مجاهد فی سبیل الله به هر میزان که از محیط منجلاب شهوانی شهرها فاصله می‌گیرد و در هوای حیات طیّب و بدون‌گناه تنفس می‌کند، نسبت به زشتی و جهنم‌گونگی بی‌عفتی درک روشن‌تر و عمیق‌تری پیدا می‌کند و بنابر این ‌به دلیل خیرخواهی و خیراندیشی تعمّد و اصرار دارد، این درک یقینی را به بازماندگان برساند.

ب-نوع مواجهه ما افراد عادی جامعه با پدیده جهنمی بی‌عفتی و بی‌حیایی از دو حال خارج نیست.

یا در اثر غفلت و بی‌بصیرتی پا در تله مین انفجاری بی‌حجابان و بی‌عفتان نهاده و ترکش‌های سوزان و کشنده آن،‌روح و روان را سوراخ سوراخ و ریش ریش می‌کند و چه خود بدانیم یا ندانیم پیوسته درگیر درد و خونریزی زخم و جراحت‌های روحی و روانی خواهیم بود. در بهترین حالت چنانچه از تله انفجاری بی‌عفتان بی‌حیا و شهوت‌انگیز جان سالم به در بریم، آنچنان دچار گرفتگی و یبوست روانی می‌‌شویم که دیگر هیچ حال و دل و دماغی برای نماز و یا هر عمل عبادی و روی آوردن به پیشگاه حق متعالی باقی نماند.

«بی‌حیا تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد»

ج- بدون شک بی‌حجابی و بی‌حیایی رایج در جامعه چیزی جز تزیین شیطان رجیم نیست. شیطان می‌خواهد در جهت ایفای سوگندی که از ابتدای خلقت انسان یاد کرده، فساد و شهوت‌انگیزی را در چشم بندگان بیاراید و هزاران مفسده و پیامد خانمان سوز و هلاکتبار آن‌را لاپوشانی کند؛ همانگونه که اولیاء‌شیطان و جنود شیطان هم در دوران ما چنین می‌کنند.

در این سو نیز حزب‌الله،‌آهنگ آن دارد یک دم از هشدار فرمانروا و رئیس حزب، (الله) غافل نشود که فرمود: «بلاشک شیطان دشمن شماست . شما هم او را دشمن انگارید.»۹

ی- به باور ما، متصدیان و مسئولانی که در امر استقرار عفاف و حجاب مماطله و سهل‌انگاری و بعضاً سنگ‌اندازی می‌کنند،‌از بدیهیات عقل و شرع غفلت و یا تغافل دارند.

ما از رئیس دولت، مؤدبانه و محترمانه مطالبه داریم: شما که بر مبنای یک سنت حسنه گاه و بیگاه از خاندان شهدا و جانبازان دیدار می‌کنید، تقبّل الله منکم بقبولٍ حسن.
آیا وقت آن نرسیده جهت رفع دغدغه دینی این ولی نعمتان همه ما و شما همّتی، سخنی یا قلمی یا قدمی...

آیا این است چهره شهر و دیاری که شهدا جان بر سر آن نهادند و ایثارگران و جانبازان قبول رنج و درد بی‌پایان و طاقت فرسا...؟!

هم‌اینک فضاحت و افسارگسیختگی، لاابالی گری و شهوت انگیزی به حدّی است که سخن از کار فرهنگی به شوخی و هزل شبیه تر است تا راه علاج و درمان!

آقایانی که دم از کار فرهنگی می‌زنند بهتر است ابتدا تدبیری بیندیشند تا آتش افروزان شهوت جنسی از حضور در جامعه منع شوند و آن‌گاه برای هدایت آنان کار فرهنگی کنند الی یوم القیامه !

آقایان! خطر جدی است . دشمن با سیل بی‌بندو‌باری و فساد، می‌خواهد آش را با جاش ببرد. در این مواجهه آنان که اهل خطر کردن هستند آماده و جدّی اند، شما کجای کارید؟!

والسلام
والله الموفّقِ و المعین

۱-قرآن کریم .س ۵. ی ۵- ترجمه برگرفته از مجمع البیان
۲-قرآن کریم. س۵ . ی ۴۴-۴۵-۴۹
۳-لسان الغیب، حافظ
۴-فراز آخر ملحق دعای عرفه امام حسین(ع)
۵-پرواضح است که منظور کفر عملی و مرامی است نه کفر فقهی متعارف
۶-ر.ک. سخنان پیامبر(ص)؛ نهج الفصاحه
۷-بخشی از حدیث معراج پیامبر(ص) -که توسط اهل سنت و شیعه نقل شده- در مورد زنان بی‌عفت متجرّی به قدری سخت و هراس انگیز است که اولیای الهی با شنیدن آن دچار غشوه و بی‌هوشی می‌شدند.
۸-س۳. ی۱۷۹
۹-س۳۵. ی ۶




برچسب ها :

قابل توجه کسانیکه اعتقاد دارند در وبلاگ من فقط به دخترا حجاب و حیا توصیه میشود.آهای دختر سرزمین من . . .!!! اخ ببخشید باز جنسیتت را فراموش کردم ! پسر سرزمین من , دیروز مردان غیورسرزمینم مردانه در میدان میجنگیدند... معلوم هست کجایی خیلی وقت است تو را گم کرده ایم !!! امروز داری توی آرایشگاه ها ابرو بر میداری ، مو رنگ میکنی ، دماغت را سر بالا میکنی درجستجوی .....هستی!!!!! اهای پسر سرزمین من . . . دخترااااااااااااان سرزمین من نیاز به مردی دارند که محکم باشد ، قوی باشد در سختی ها ، در دشواری ها همراه و همیارشان باشد انقدر قوی وغیور باشد .... که همه دنیا در برابرش کم بیاورد... اهای پسر سرزمین من. . .!!!!!!! فقط یاداوری کنم ماخودمون از این کارا نمیکنیما این فقط مخصوص درصد خیلی کمی از پسرهاست


برچسب ها :

چادری های بی حجاب. بعضی می گویند چادری ها خودشان از همه بدترند... رعایت حجاب فقط با چادر میسر نیست، بلکه چادر حجاب برتر است. در تمامی اقشار مختلف جامعه، از جمله پزشکان، نظامیان، معلمان، کارمندان، روحانیون و... تعدادی آدم بد دیده می شوند. آیا می توان گفت: پزشکان، نظامیان و... از همه بدترند و هیچ کس نباید دیگر پزشک شود؟1 در قشر افراد بی حجاب هم رفتار هایی ( اعم از خوب و بد ) دیده می شود. نکته اساسی و مهم اینجاست که اسلام ملاک است نه او که مدعی مسلمانی است. اگر فرد چادری به گناه های دیگر آلوده است، حتما به خاطر آن گناهان، خداوند او را مجازات خواهد کرد، ولی به خاطر حجابش به او پاداشت خواهد داد. البته اگر به خاطر اطاعت از فرمان الهی چادر بر سر کرده باشد. همانطور که اگر فرد بی حجابی دارای اعمال خوبی باشد، به خاطر آن اعمال پاداش دریافت خواهد کرد ؛ به شرط آنکه نیتش خدایی باشد ؛ ولی به دلیل نداشتن حجاب، مجازات در انتظار او خواهد بودو در گناه کسانی که بر اثر بی عفتی او به انحراف کشیده شده اند شریک است. البته نباید از این نکته گذشت که هر کس مانتویی باشد بی حجاب نیست و شاید خیلی از افراد از جمله خودم مانتویی باحجاب را به چادری بی حجاب ترجیح میدهیم اما اعتقاد داریم که حجاب برتر چادر است


برچسب ها :

آقا پسر جوانی که برای هوسبازی با دختران ارتباط و دوستی برقرار میکنی و با هزارن وعده توخالی و پوچ دل دختر رو بدست میاوری و دختر( گرانبها ترین امانت پدر) رو به مرز فساد و نابودی کامل زندگی میکشانی آیا میدانی طبق احادیث و تجربه های عملی و شواهد تاریخی و داستان های واقعی که از دیگران شنیده ایم یکی هم پیدا میشود و این بلا ها رو سر خواهر ، مادر ، همسر و دختر خودت میاورد؟ ساده تر و عامیانه تر بخوام بگم میشه جمله زیر معادله همیشه زنده تاریخ: خیانت وتجاوز به ناموس دیگران= خیانت وتجاوز به ناموس خودت امام صادق علیه السلام: خداوند به حضرت موسی (ع) وحی کرد که به مردم بگو: با زنان مردم زنا نکنید که با زنان شما زنا خواهند کرد، چرا که همان گونه با دیگران رفتار کنید که میخواهید با شما رفتار شود و خداوند بزرگ و مهربان در قرآن کریم سوره ی مبارکه نور می فرماید: مرد زناکار جز با زن زناکار و مشرک نکاح نمی کند، و زن زانیه را هم مردانی زائی و مشرک به نکاه نخواهند گرفت. و این کار بر مردان مومن حرام است. قانون سوم نیوتن: هر عملی عکس العملی دارد. کسی مخالف و منکر قضیه بالا هست؟؟؟؟؟؟ منبع پایگاه مذهبی مولا


برچسب ها :


صفحه قبل 1 ... 32 33 34 35 36 ... 47 صفحه بعد